سرخط خبرها

میراث پهلوان یزدی کوچک| داستان بازوبند پهلوانی در مشهد

  • کد خبر: ۹۷۰۹۶
  • ۰۶ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۱:۲۷
میراث پهلوان یزدی کوچک| داستان بازوبند پهلوانی در مشهد
روایت دکتر محمد پهلوان‌زاده درباره بازوبند پهلوانی پایتخت که به مشهد رسید.

مسعود نبی‌دوست | شهرآرانیوز؛ قضیه مربوط‌به یکی از نخستین روز‌های سال ۱۲۷۲ خورشیدی است؛ سه سال مانده به ترور ناصرالدین‌شاه. شاه و یک لشکر آدم، بغل حوض بزرگ میدان ارگِ تهران به تماشای رزم دو کشتی‌گیر ایستاده‌اند؛ دو پهلوان از قم و یزد که تا پیش از این، پشت کلی آدم را به خاک زده‌اند تا حالا بر سر بازوبند پهلوانی پایتخت بجنگند. بازوبندی که تا آن موقع به بازوی پهلوان شریف، پهلوان علی عسکر یزدی، پهلوان رضاقلی، پهلوان شعبان سیاه، پهلوان ابراهیم حلاج و پهلوان اکبر خراسانی‌قمی بسته شده و حالا موضوع نزاع دو پهلوان دیگر است؛ پهلوان ابوالقاسم و پهلوان محمد عبدل.

کو فرصت؟

در یکی دو تصویر باقی‌مانده از آن روز معلوم نیست، اما به گواهی تاریخ، توی آن مسابقه، پشت پهلوان ابوالقاسم خاک شده است تا دست‌آخر بازوبندی که چندده‌سال بین پهلوان‌های پایتخت چرخیده، برود یزد؛ همین بازوبندی که ۶۰، ۵۰ سال پیش، بی‌آنکه کسی بداند، لابه‌لای اثاث خانه زندگی دکتر پهلوان‌زاده، خودش را از یزد به مشهد رسانده و حالا میانه محله پاستور جاخوش کرده است.

راوی ماجرا هم خود دکتر محمد پهلوان‌زاده است؛ نوه پهلوان محمد عبدل که همان اوایل جوانی، بار و بندیل زندگی‌اش را از یزدِ آبا و اجدادی جمع کرده و به مشهد آمده. خودش می‌گوید: «این بازوبند شاید خاص‌ترین میراث پهلوونی کشور باشه. پدربزرگم با خاک‌کردن پهلوون ابوالقاسم قمی صاحب بازوبند شده. بعد هم تا دوره محمدعلی‌شاهی و قضایای مشروطه، خاک کسی نشده. می‌گن پهلوون از شاه خواسته که تدارک کشتی رو ببین. ولی شاه گفته: "حالا کو فرصت؟ " و این شده که این بازوبند دست خانواده ما مونده.»

پهلون شاهم!

دکتر پهلوان‌زاده می‌گوید: «می‌گن پدربزرگم وقتی وارد ورزش شده که همسر و دو تا فرزند داشته. یعنی وقتی همه ورزش رو کنار می‌ذارن. اول هم توی خود یزد، زیرنظر پهلوون ملارضا تحت تعلیم قرار گرفته و شروع کرده به کشتی با پهلوون‌های یزد. 

بعد هم که پشت همه یزدی‌ها رو خاک کرده، رفته تا شیراز و کرمان. بعد اون، قصد پایتخت کرده، ولی معتقد بوده که اول باید به مشهد سفر کنه. از اعتقاد ایشون به امام‌رضا (ع) زیاد گفته شده، تاحدی‌که مشهور بوده به ایشون «کمربسته امام‌رضا» می‌گفتن. اون سال‌ها در‌های حرم موقع شب بسته می‌شده، ولی پهلوون اجازه می‌خواد که شب‌ها رو در حرم بمونه. دست‌آخر هم یک شب خواب حضرت رو می‌بینه و بازوبند رو درخواست می‌کنه.» همین خواب هم دل پهلوان را قرص می‌کند که مسابقه پایتخت را خواهد برد.

سد راه، ولی پهلوان‌باشی کشور است؛ پهلوان ابراهیم حلاج که همشهری پهلوان محمد عبدل بوده و آن سال‌ها به نام «پهلوان یزدی بزرگ» شناخته می‌شده: «وقتی پهلوون یزدی بزرگ، پدربزرگم رو می‌بینه، چون پدربزرگم ریزجثه بوده، بهش اجازه کشتی نمی‌ده. یعنی فکر می‌کنه که شاید سبب آبرورفتن از یزدی‌ها بشه. ولی پدربزرگم برای اثبات خودش دوره می‌افته توی زورخونه‌های تهران و نوچه‌های پهلوون ابراهیم رو خاک می‌کنه. حاصل اینکه سرانجام رضایت می‌دن که به حضور شاه بره. البته مشهوره که ایشون موقع معرفی پیش ناصرالدین‌شاه هم، خودش رو «پهلوانِ شاه» معرفی می‌کنه و وقتی ناصرالدین‌شاه غضب می‌گیره که «کدوم شاه؟» می‌گه: «سلطان امام رضا (ع)» و گویا همین مسئله هم ناصرالدین‌شاه رو تحت تأثیر قرار می‌ده.»

میراث پهلوان یزدی کوچک

زور بازویی به من نرسید، ولی...

خاندان پهلوان‌زاده در یزد به جوانمردی شهرت دارند. پهلوان‌محمد عبدل و پس از آن فرزندش، پهلوان حسن، هم از چهره‌های سرشناس این شهر تاریخی هستند که روایت‌های متعددی از خُلق و خوی ایشان به قلم نویسنده‌های یزدی نوشته شده. دکتر، اما حالا شاید هم‌اندازه آن در مشهد اسم و رسمی به هم زده؛ چه آن موقع که مدیرکل بهداری و بهزیستی خراسان بزرگ بوده و چه در سال‌هایی که بدون حتی یک ریال حق ویزیت، توی مراکز خیریه بیمار دیده تا حالا در روزگار کهن‌سالی، یکی از شاخص‌ترین چهره‌های خیران سلامت باشد. به قول خودش: «از پدربزرگ و پدرم، زور بازویی به من نرسیده. ولی همه این سال‌ها سعی کردم پهلوونی رو توی پزشکی بیارم.»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->